۲رقص «صدا و سيما» ؛ قبل و بعد از انقلاب

پ.ن: احتمالا «جناب دكتر» خجالت كشيده بگويد: «تو» برن تا «من» برقصم (ببخشید تا من بمونم) ! واقعا آن رقص كجا و اين كجا؟!

آغاز تحول: تهران ؛ پسرهاي با حجاب !

پ.ن:با کمی اصلاح و آرایش بيش‌تر، بهتر هم مي‌شوند؛ به‌خصوص اين «آقا» پسر سمت چپي ... حالا مي‌بيني !

یک گونی نون خشک بیار، ايرانسل ببر!

پ.ن:ظاهرن مسوولان گوگولي ايرانسل قصد دارند علاوه بر تسهيلاتي از قبيل: انتخاب شماره به‌دل‌خواه،يك سيم كارت بخر، ۲ تا ببر و... ،  جوايز نفيسي هم‌چون ۱۰۰ دستگاه اتوموبيل آخرين مدل و... «چیز» هم هديه بدهند !       حالا گور باباي اين‌كه سيم‌كارت‌ها اصلا كار نكنند...

صف ! فقط جمهوری اسلامی ایران

سُس گرسنه، سوسيس بي‌نوا !

كدام عکاس، خوش ذوق‌ترند؟

پ.ن: این را نمی‌گویند «خلاقیت» ؟! البته این عکس توسط صاحب«پا» عکاسی شده... حالا کدام‌يك خوش ذوق‌ترترند؟

این‌جا پاركينگ است يا توالت زنانه؟!

پ.ن:امان از اين عكاسان فضول خان ؛ كه هي «چيز» مي‌كنند... يعني هي به‌دنبال «چیز»اند!

خانم‌ها نبينند؛ بدآموزي دارد!

پ.ن:نکند اوج لذت یک طرفه است؟ اما نه؛ این بار حدس مي‌زنم كه همان «چیز» چیز باشد!

اعتماد به‌نفس، يعني همين خانم!

پ.ن: یک موقع فکر نکنید منظور از «چیز» چاقی مفرط باشد؛نه ! «چیز» به معناي همان چيز!

نيايش‌ شيشه‌اي...«شب‌‌ جمعه»اي!

پ.ن:خوش‌بختانه در هنگام ثبت تصوير اين راز ونياز شبانه،حجاب كامل رعايت شده است! البته بگم كه اصلا هم ربطي به برنامه‌ي پُرسانسور «شب شیشه‌اي تلويزيون ندارد!

ليس زدن بی‌شرمانه‌ به بستنی لیسی!

پ.ن:دختر! از آن عكاس (كه توي عينك‌ات هم پيداست)،خجالت نكشيدي ...؟با همه اين احوال، دهان آدم آب مي‌افتد!

جدیدترین سلاح‌هاي هسته‌اي،رونمايي شد!

پ.ن:يك وقت فكر نكنيد كشور سازنده‌ي اين سلاح‌ها وطني يا كره شمالي‌ باشد!تازه؛ فلفل نبين چه چيزه...

پليس آمريكا ملبس به اونيفورم جديد!

پ.ن: فكر كنم اين خانم در حال ارشاد آقايون پليس باشد!

پسران پاريسي با حجاب، اما خانم‌ها «چيز»!

پ.ن : Paris - Fashion week - June 2007  دلش خوشه،مادرش پسر زاييده!

کارت هوشمند بنزين با طعم انگور یاقوتی!

به‌محض آن‌که یک مقام بلندپايه ایرانی از دهان‌اش در رفت كه اگر جنگی پیش بیاید،ما از  قدرت نفت به عنوان اسلحه استفاده می‌کنيم، دانشمندان آمریکايی فوري دست به‌كار شدند تا این اسلحه فکسنی را هم از دست ما در بیاورند!
در همين راستا بود كه خبرگزاري‌هاي خارجي گزارش دادند که دانشمندان آمریکايی سخت در تلاشند تا از قندی که در میوه‌ها وجود دارد، سوخت اتومبیل بسازند...
تو را به خدا می‌بینید؟ حتا یک «نفت» کوفتی و بوگندو را هم به ما نمی‌توانند ببینند.! اما با همه اين احوال ، نبايد پا روی حق گذاشت و باید پذيرفت که اگر این اختراع عملی شود ،آب میوه بنزین، یا بنزین با عطر و طعم میوه به بازار بیاید، نوع زندگی بشر هم به طور کلی دچار  تغيير خواهد شد؛ حتا اگر  از نوع سهميه بندي‌اش باشد!
تصور كنيد در اين نايابي و گراني ميوه و به‌جای خوردن ميوه‌هاي «آب»دار، رايحه‌ي لذت بخش و مفید سیب و گلابی و آناناس، جايگزين بوی نامطبوع بنزین و گازويیل  در فضای مسموم تهران شود.آن‌وقت آدم بايد خيلي كج سليقه باشد كه مثلا وقتی یک تریلی از جلوی خانه‌اش عبور می‌کند، به‌اتفاق تمامي اعضاي خانواده‌اش نفس عمیقی نکشد و همگي پيش خود احتمالا نگویند آخی، كيف کرديم،کاشکی دوباره برگرده و  جون مادرت یک گاز حسابی بده و...!
گفتني‌ست كه با این اختراع، به جای تراست‌ها و کارتل‌های فعلی نفت، دلالان میوه كارشان رونق مي‌گيرد و دولت‌ها نيز به جای وزیر نفت، وزیر خربزه خواهند داشت. کودتاها را میدان داران و میوه فروشان عمده رهبری خواهند کرد و «اوپک» نیز به «موز»پک تغییر نام خواهد داد!
از آن‌جايي‌هم که خارجی‌ها به این سادگی پالایشگاه میوه برای ما نخواهند ساخت تا ما وابسته به آنان باقی بمانیم، ما بايد خودمان آستين همت بالا بزنيم . اما كور خواندند؛ چون ما دولت رايحه مطبوعي با پتانسيل مبتکر ، هسته‌اي و متکی به خود داریم كه به مردم دستور  مي‌دهد تا ماشین هایتان را لوس و بچه سوسول بار نیاورید... اول از همه شعار بدهید بنزین سیب و انگور، حق مسلم ماست، سپس صندوق عقب ماشین را پر کنید از ميوه‌هاي هسته‌دار و...
مردم کم درآمد هم که اکثرا با مسافرکشی زندگی می‌کنند، هي هندوانه و خربزه خودشان را مصرف كنند و در مجامع علني ادعا كنند زردآلو و هلو  و شفت‌آلو  به خورد ماشين‌شان داده‌اند!
البته  واضح و مبرهن است که چنین ماشینی، با چنین سوخت و خوراکی، سردی‌اش کند، دلش درد بگیرد، توی سربالايی‌ها جفتک بياندازد ، ولی مهم نیست، چون ما مرد جنگيم  و با طرز کار این خودرو‌هاي نيمه هسته‌اي – ميوه‌اي آشنايی كامل داریم و ضمنا بیدی هم نیستیم تا از این بادها بلرزیم.
بدیهی است آنانی که ماشین‌های سطح بالا و به قول معروف تی‌تیش مامانی دارند، توی پمپ بنزین‌ها (که بهتر است آن‌ها را پمپ میوه بنامیم)، برای ماشین‌هایشان موز و آناناس و سایر میوه‌جات گران‌قیمت را می‌خرند و حتا پوست كنده توی باک‌شان می‌ریزند تا خداي ناكرده اتوموبیل‌شان رودل نکند!

اما در چنين شرايطي چه‌كار بايد بكنيم؟ وا ! خب معلومه ديگه همان کاری را خواهیم کرد که الان می‌کنیم، یعنی به جای بنزین معمولی ، بنزین میوه وارد خواهیم کرد و چون خبر تولید بنزین از میوه، جدی است، شنیده‌ام که یکی از آقازاده‌ها از هم اکنون 70 میلیون کارت هوشمند گلابی چاپ و  در حال توزیع دارد و یکی دیگر از آن‌ها نيز به همين تعداد ميليوني ، کارت هوشمند انگور یاقوتی و خربزه .چاپ كرده است.
از همین حالا هم مي‌شود تصور كرد كه در خیابان‌های تهران دلال های وابسته به آنان (وبه‌جاي خريد و فروش كوپن قند و شكر و روغن) زیرگوش مردم زمزمه مي‌کنند:کارت هوشمند گلابی؟ کارت هوشمند انگور یاقوتی؟!
گویا یکی از آقازاده ها که آدمی است آینده نگر و مردم دار، روی کارت‌های چاپ شده‌اش نوشته است: اگر بنزین میوه گیرتان نیامد با همین کارت می‌توانید  پیاز و سیب زمینی بخرید...قول شرف می‌دهم!

آغاز يك جلسه‌ي مهم زير ميزي!

پ.ن: جدا از تحسين اين عكس هنري ، بايد اعتراف كرد :اتل متل تسمیه،جلسه واقعا رسميه...

یاشاسین ، حاج خانم!

پ.ن: گفتم شايد اين زن پهلوان،از بستگان دور دور «حسین رضا زاده» باشد!

زن آبستن،شوهر حامله!

پ.ن:قبلا فكر مي‌كردم فقط این مردان ايراني‌ هستند كه زير بار فشار زندگي«حامله» می‌شوند؛اما مثل اين‌كه اين ماجرا به يك اپيدمي فرا مليتي تبديل شده است!... شايد هم يك بيماري واگير بوده كه به اين ۲ نفر سرايت كرده؟!!

نگاه بي‌شرمانه‌ي حاج آقا!

پ.ن: خوب دقيق نگاه كنيد؛ آیا چشم‌اش ـ «با حس»ـ به‌‌دنبال «سوژه» نیست؟ عکس : اختصاصی.